فان پاتوق
پاتوقی برای همه با هر سلیقه ای ...
| ||
|
سری هفتم طنزنامه پـ نـ پـبا دوستم نشستیم عکسای عروسیه اون یکی دوستمو نگاه میکنیم … بردم داداشم رو رسوندم کلاس،برگشتم … میخوام برم خونه چشام قرمزه … به رفیقم میگم چشام قرمزه؟ با دختره رفتیم بیرون تـُـف کردم تو جوب، چپ چپ نگام میکنه !! برای بار اول رفتم مرکز اهدای خون … پرستار می گه میخواین خون بدین؟ تو ماشین نشسته بودیم چند تا تگرگ خورد به شیشه … دوستم پرسید تگرگه؟! آب قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. لیزر انداختن تو صورت رحمتی، خیابانی میگه قطعا اون شخص تو استادیومه ! دیروز سوار تاکسی شدم؛ یه آقایی پیشم نشسته بود! داداشم امروز رفت مدرسه وقتی برگشت از اونجایی که امسال اولین سالیه که نمیرم مدرسه خیلی مشتاقانه ازش پرسیدم امروز بهتون درس دادن؟ مشغول رانندگی تو جاده ام! از فاصله ی دور پلیس واسم دست تکون میده، ماشینو میزنم کنار میگم جناب سروان با من کاری داشتین؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم باهات بای بای میکردم! میگم اِ پس شما هم اهل فیسبوکو… D: راستی میخواین واسم جریمه بنویسین؟ میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ کاغذ آوردم ازت امضا بگیرم، فدات شم… گوشیم زنگ زده رو ویبره بود خواهرم میگه رو ویبره اس؟ یارو اومده میگه جا گرفتی؟؟ میگم بله.!! رفیقم گوشیمو گرفته زنگ زده به دوست دخترش داره نیم ساعت صحبت میکنه منو نگاه میکنه میگه قبض موبایلت زیاد میاد قطع کنم ؟ پـــَ نه پــَـــ یه خورده دیگه ادامه بده داریم ردشو میزنیم، ادامه بده … رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر یارو گفت : راحت باشه؟ پ نَ پ خار داشته باشه.. یه دوست آلمانی دارم اومده بود ایران، نصفه شب قلبش درد گرفت بردیمش بیمارستان، پرستاره میگه سکته کرده؟میگم پـَـــ نَ پـَـــ دیدیم خوابه یواشکی آوردیمش ختنه ش کنیم… نظرات شما عزیزان: جواد
ساعت10:10---5 بهمن 1390
عالی بود
[ سه شنبه 4 بهمن 1390
] [ 22:19 ] [ احسان اشرفی ] |