فان پاتوق
پاتوقی برای همه با هر سلیقه ای ...
| ||
|
سری پنجم جوک و طنز نامه پـ نـ پـبه مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان… توالتم،در رو می زنه،سرفه می کنم،میگه یعنی نیام تو،گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اگه دستات تمیزه بیا واسم طهارت بگیر صبح پاشدم به زور، دارم لباس میپوشم، بابام میگه کلاس داری؟! میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ نگران لباسم شدم پاشدم ببینم هنوز اندازمه یا نه به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛ به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن … میگیرن ! تو خیابون مارو دست تو دست باهم دیده … از این مدلها که مثلاً مُچمونو گرفته … شب جمعه بود تیپ زدم که برم با دوستام بیرون خوردم به پست گشت ارشاد … سر کلاس دستمو بلند کردم استاد میگه سوال داری ؟ زنگ زدم به استاد، میگه چیه نمره میخوای؟ رفتم به همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ تی شرت « دی اند جی » پوشیدم …داداشم میگه « دولچه ، گابانا » ست؟ میگم خیام… نظرات شما عزیزان: [ سه شنبه 4 بهمن 1390
] [ 16:53 ] [ احسان اشرفی ] |